رو به سوی خــــــدا | ||
|
به نام خدا و می دانم روزی خواهد آمد، سوار بر اسبی سفیدو شمشیری از عدالت دردست... وآنوقت همه چیز را به عدالت تقسیم خواهی کرد... و مهربانی را در سراسر عالم منتشر میکنی... و دیگر در هیچ گوشهای سخن از نا مهربانی نیست... آن روز در چشمان کودک رنج کشیده اضطراب را نخواهی دید... تو میآیی وواژه دلتنگی را از انتهای غروب جمعه پاک خواهی کرد... تو میآیی وانتفاضه سنگ را به پیروزی منتهی می کنی... آن روز به جای صحبت از بمباران هوایی بر سر کودکی معصوم ،صحبت از گلباران آسمانی صاف وآبی خواهد شد... آری یقین دارم که خواهی و بعد از آنکه انتقام ثار خدا را گرفتی به بقیع می روی وعاشقان خسته دل به دنبال مویه کنان می آیند... [ شنبه 87/6/16] [ حکیمه جوین ]
[ گل نوشته های شما () ]
|