رو به سوی خــــــدا | ||
|
به نام او به نام او که غربت را برای انتظار و به بهانه ی اشک آفرید. ای مهربان همه بود و نبودم به فدای آن لحظه ای که وجود سراپا تقصیرم را پذیرفتی. مهدی جان طلیعه ی نگاهت را در مروارید چشمانم قرار بده ،وقتی از کلبه ی عشق آمدی مهرورزی و مهربانی را به آموختی. و اما جمکران ، سرزمین پیچک هایریحانه ای است که با غرور از حصار خلوت ایثار بالا می رود و طنین نگاه زائر انت بازتاب لبخند لحظه های پر از انتظار است. انگار باد پیامی برایشان می آورد. آری او روزی خواهدآمد در دلم شوری بر پاست، گمشده ای دارم و اکنون می دانم رنگین کمانی هستی که پیوند دل ها را با خدای مهربان در آسمان آبی دلت برقرار می سازی بی اختیار دانه ای از اشک چون جویباری از گونه هایم فرو می غلتد و من آرزو می کنم کاش دلم نیز مانند گونه هایم از گناه پاک شده بود تا لایق آن گردد که خدادر آن جای گیرد. [ سه شنبه 88/1/25] [ حکیمه جوین ]
[ گل نوشته های شما () ]
|